کد برای وبلاگ :: قالب وبلاگ :: کد آهنگ وبلاگکد دعای فرج برای وبلاگحب العباس :: کرامات حضرت ابوالفضل

 

 

 

سید الساجدین

مرحوم مجلسی(ره) و صحیفه ی سجادیه

افسران - توصیه امام زمان (عج) به مرحوم مجلسی

علامه مجلسی

 

«صحیفه کامله سجادیه» مورد توجه و علاقه دلسوختگان طریق وصال ربوبی و «قرة العین» عاشقان وادی صفا و لقاء بوده و هست که با ترنم زمزمه‏های عارفانه آن، عطش خود به مکالمه با حضرت دوست را فرونشانده و بالاترین بهره را در تسریع «سیر الی الله» می‏برده‏اند و می‏برند. از این رو اهتمام اکیدی بر حفظ این ادعیه و تداوم بر تلاوت آن در بین مؤمنین وجود داشته است و با آن روح خود را صیقل زده و جلا می‏دهند و لذا از آن خاطراتی نیز دارند. 
یکی از این خاطرات مربوط به محدث عظیم و سالک وارسته و اخلاق کبیر «مرحوم مجلسی اول» - رضوان‏الله تعالی علیه - می‏باشد که خود آن را در نوشته‏شان به صورت مختصر آورده است و در اینجا مفصل آن که از قلم مرحوم «آیت الله مدرس چهاردهی رشتی» در مقدمه «شرح صحیفه» خودشان نقل شده است، چنین می‏باشد: 
«مرحوم مجلسی» می‏فرماید: در اوایل سن خود مایل بودم که نماز شب بخوانم، لکن قضاء بر ذمه من بود و به واسطه آن احتیاط می‏کردم. خدمت «شیخ بهائی» -رحمة الله علیه - مطلب را عرض نمودم، فرمودند: وقت سحر نماز قضا بخوان سیزده رکعت. لکن از نفسم چیزی بود که نافله خصوصیت دارد. فریضه چیز دیگری است. شبی از شبها بالای سطح خانه خود بین «نوم» و «یقظه»[خواب و بیداری]بودم، حضرت «قبله البریه»، «امام المسلمین»، «حجة الله علی العالمین» - عجل الله فرجه و سهل مخرجه - را دیدم در بازار خربزه فروشان اصفهان در جنب «مسجد جامع»، با کمال شوق و شعف خدمت سراسر شرافت آن بزرگوار در جنب «مسجد جامع». با کمال شوق و شعف خدمت سراسر شرافت آن بزرگوار عالیمقدار علیه الصلوة و السلام رسیدم و از مسائلی سؤال نمودم که از جمله آن مسائل خواندن «نماز شب» بود که سؤال نمودم، فرمودند: بخوان! بعد عرض نمودم: یابن رسول الله همیشه دستم به شما نمی‏رسد! کتابی به من بدهید که بر آن عمل نمایم. فرمودند: برو از «آقا محمد تاجا» کتاب بگیر! گویا من می‏شناختم او را. رفتم و کتاب را از او گرفتم، و مشغول به خواندن او بودم و می‏گریستم. یک دفعه از خواب بیدار شدم. دیدم در بالای بام خانه خود هستم. کمال حزن و غصه بر من رو نمود. در ذهنم گذشت که «محمد تاجا» همان «شیخ بهائی» است و «تاج» هم از باب ریاست شریعت است. چون صبح شد وضو گرفتم و نماز صبح خواندم. خدمت ایشان رفتم. دیدم شیخ در مدرس خود با سید ذوالفقار علی جرقادقانی (گلپایگانی) مشغول به مقابله «صحیفه» است. بعد از فراغ از مقابله، کیفیت حال را عرض نمودم. فرمودند: انشا الله به آن مطلبی که قصد دارید خواهید رسید. از اینکه مرا متهم به بعضی از چیزها می‏دانست (مثل تصوف) خوشم نیامد از این تعبیر. آنگه محلی که حضرت - علیه الصلوه و السلام - را در آنجا دیده بودم، از باب شوق، خود را بدانجا رسانیدم، در آنجا ملاقات نمودم «آقا حسن تاجا» را که می‏شناختم. مرا که دید گفت: ملا محمد تقی! من از دست طلبه‏ها در تنگ هستم. کتاب را از من می‏گیرند و پس نمی‏دهند. بیا برویم در خانه بعضی از کتب که موقوفه مرحوم آقا قدیر هست، به تو بدهم!
مرا برد. در آنجا برد در اتاق، در را باز نمود، گفت: هر کتابی که می‏خواهی بردار! دست زدم و کتابی برداشتم. نظر نمودم دیدم کتابی است که حضرت «حجة الله» روحی فداه دیشب به من مرحمت فرموده بودند. دیدم که «صحیفه سجادیه» است. مشغول شدم به گریه و برخاستم. گفت دیگر بردار! گفتم: همین کتاب کفایت می‏کند. پس شروع نمودم در تصحیح و مقابله و تعلیم مردم. و چنان شد که از برکت کتاب مذکور، غالب اهل اصفهان، «مستجاب الدعوه» شدند!!
مرحوم مغفور «مجلسی ثانی» می‏فرماید: چهل سال در صدد ترویج صحیفه شد و انتشار این کتاب به واسطه آن مرحوم شد که الآن خانه‏ای نیست که «صحیفه» در آن نباشد.


منبع: اسوه کامل‏؛ محمد محسن دعایی؛ اطلاعات چاپ اول 1380. 

نوشته شده در 28 / 12برچسب:,ساعت 8:5 توسط سید علی طباطبایی| |

 تقدیم به معلمان گرامی (حق شاگرد)

سیدجواد موسوی, داستان, بداغ آباد,

 

اما حق آنان که به سبب فزونی دانش و بینایی تو در محضر تو به آموختن و فراگیری از تو مشغول هستند، آنست که درست بدانی، خدای عزوجل به واسطه علم و دانشی که بر تو عنایت فرموده و خزانه حکمتی که به تو سپرده تو را بر ایشان سرپرست و قیم گردانیده است، و از گنجینه حکمت، ابواب دانش را بر روی تو گشوده است. پس چنانچه در آموزش و پرورش مردمان به نیکی روی و از ورود واردات و سؤالات ایشان دلتنگ و رنجور نگردی خدای تو را از فضیلت خود بیفزاید، و ابواب دانش بر روی تو بگشاید، و اگر مردمان را از آموختن دانش خویشتن ابا داری و بهره نرسانی، و یا آنگاه که جهت کسب علم و دانش به خدمت تو درآیند، آنان را از خوی و خصلت خود به دهشت و ملال درآوری، آن وقت است که خدای عزوجل لباس علم از تو برگیرد و فروغ دانش از تو دور کند و مقام و منزلت تو را از دلهای کسان برافکند.

منبع: زندگانی امام زین العابدین علی بن الحسین (از اعیان الشیعه)؛ سید محسن امین حسینی عاملی؛ ترجمه حسین وجدانی؛ مؤسسه انتشارات امیرکبیر چاپ سوم 1374.

نوشته شده در 27 / 12برچسب:,ساعت 15:39 توسط سید علی طباطبایی| |

عبادت و بندگی خدا

طاوس یمانی نقل کرده:
یک شب در مسجدالحرام داخل حجر اسماعیل شدم، دیدم حضرت علی بن الحسین علیه‏السلام وارد شد، و به نماز ایستاد و خیلی نماز خواند، بعد به سجده رفت. چون آقا را درست نمی‏شناختم، با خودم گفتم: این مرد صالحی است از خاندانی نیک و بزرگوار، باید به دعای او گوش بدهم، ببینم چه می‏گوید، و آن را یاد گیرم. نزدیک رفتم گوش دادم، شنیدم در سجده می‏فرماید: عبیدک بفنائک، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، سائلک بفنائک 
ای خدا! بنده‏ی کوچکت به در خانه‏ی تو آمده. 

ای خدا! مستمندت، مسکینت به در خانه‏ی تو آمده. 
ای خدا! نیازمند و فقیرت به در خانه‏ی تو آمده. 
ای خدا! سائل و فقیر و تهی دستت به در خانه‏ات آمده است. [1] .

ای نور مبین امام سجاد
وی ماه جبین امام سجاد

از روز ازل بخون ما گشت‏
مهر تو عجین امام سجاد

افراشته‏ای لوای قرآن‏
بر قله‏ی دین امام سجاد

شد کعبه‏ی عشق خاک کویت‏
بر اهل یقین امام سجاد

چون شمع تن تو آب گردید
از آتش کین امام سجاد

در خاک بقیع جسم پاکت‏
گردید دفین امام سجاد [2] .

پی نوشت ها:
[1] الارشاد مترجم 2 / 144.
[2] شعله‏های سوزان 108.

منبع: داستان‏هایی از اخلاق و رفتار امام سجاد زین‏العابدین؛ علی میرخلف‏زاده؛ محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم چاپ اول تابستان 1383.

نوشته شده در 26 / 12برچسب:,ساعت 21:37 توسط سید علی طباطبایی| |

 

تقدیم به دانشجویان عزیز

moalem پیامک روز معلم  (1) 

«و أما حق سائسک بالعلم فالتعظیم له، و التوقیر لمجلسه، و حسن الاستماع الیه، و الاقبال علیه، و المعونة له علی نفسک، فی ما لا غنی عنه، بأن تفرغ له عقلک، و تحضره فهمک، و تذکی له قلبک، و تجلی له بصرک، بترک اللذات و نقص الشهوات، و أن تعلم أنک فی ما الهی الیک رسوله الی من لقیک من أهل الجهل فلزمک حسن التأدیة عنه الیهم، و لا تخنه فی تأدیة رسالته، و القیام بها عنه اذا تقلدتها، و لا حول و لا قوة الا بالله...»
«و اما حق معلم عبارت است از بزرگداشت او، و اهمیت دادن به مجلس و محضر او و توجه عمیق به سخنان او، و این که روی دل به سمت او کرده و او را یاری کنی تا بدانچه نیاز داری به تو بیاموزد، به این ترتیب که عقل و هوش به او بسپاری و دل در گرو آموزش او قرار دهی و با ترک لذایذ و کاستن از هواهای نفسانی، چشم بر لذت تعلیم و تربیت او بدوزی، و بدانی که آنچه او به تو می‏آموزد تو نیز واسطه‏ای باشی تا آموخته‏های خود را به نادانی که برخورد می‏کنی ابلاغ نمایی و باید این رسالت را بخوبی انجام دهی و در ادای این وظیفه به او خیانت نورزی و بر تکلیفی که بر عهده داری اقدام کنی. هیچ نیرو و توانی جز به خدای تعالی نیست...» براستی که معلم سازنده اندیشه و تمدن است و او حق بزرگی بر همه انسانیت و بویژه دانش آموز و دانشجوی خود دارد، امام علیه‏السلام مقام و منزلت معلم را بیان داشته و حقوقی به شرح ذیل برای او بر متعلم لازم شمرده و او را مسؤول رعایت و ادای آنها دانسته است:
1- بزرگداشت و احترام او به هر شکل ممکن از گرامیداشت و تعظیم و این هم به خاطر آن فضل و احسان مهمی است که معلم بر شاگرد خود فرموده است.
2- گرامیداشت محضر معلم و اهمیت دادن به درک فیض مجلس او.
3- توجه عمیق به سخنان او و با جان و دل از گفتگوی او استقبال کردن.
4- عقل و هوش به او سپردن و روی دل به سمت او کردن و گوش جان به درسهای او دادن و فراگرفتن تعلیمات او، طبیعی است که اگر شاگرد به درس استاد توجه نکند تنها حضور او در مجلس درس بی‏فایده است.
5- ترک لذتها و خواسته‏های نفسانی زیرا که اینها شرط اساسی تحصیل علوم است - بویژه در تحصیل علوم دینی - زیرا اگر دانشجویی در پی لذتها و شهوات نفسانی بر آید، غالبا موفق به فراگیری هیچ علمی نمی‏شود.
6- از جمله حقوق اساسی معلم آن است که دانشجوی وی معارف و علومی را که از استادش آموخته است منتشر کند و او نیز به دیگران بیاموزد، زیرا بدین وسیله است که رسالت استاد خویش را بخوبی ادامه داده است.

منبع: تحلیلی از زندگانی امام سجاد (جلد 2)؛ باقر شریف قرشی؛ ترجمه محمد رضا عطائی؛ کنگره جهانی حضرت رضا علیه السلام 1372.

نوشته شده در 26 / 12برچسب:,ساعت 20:41 توسط سید علی طباطبایی| |

امام سجاد (ع) نیز ضامن آهو شدند

يا ضامن آهو

حضرت سجاد علیه السلام فرموده است: پناه ببرید به خدا از وسوسه های شیطان، از مکرهای او و از این که به هوس های باطلی که او در دل شما افکنده، اعتماد کنید. پناه ببرید به خدا از شر شیطان رجیم، از این که فریب وعده ها و دام هایش را بخورید. 
روزی امام سجاد علیه السلام نشسته بودند که آهوئی از صحرا آمد و در مقابل حضرت ایستاد و دست های خود را به زمین زد و شکایت نمود. یکی از اصحاب حضرت رسید و سئوال کرد آهو چه می خواهد؟ امام سجاد علیه السلام فرمود: که می گوید، فلان سید هاشمی دیروز بچه مرا گرفته و برده است و از آن وقت تا به حال شیر نخورده است تقاضا می کنم آن شخص اجازه بدهد که بچه ام را شیر بدهم و باز به او برگردانم یکی از حاضرین به سخن امام سجاد علیه السلام شک کرد، که آیا این اتفاق افتاده است یا خیر؟ حضرت شخصی را به دنبال آن سید هاشمی فرستاد وقتی او آمد حضرت به او فرمود: که این آهو از تو شکایت دارد که بچه اش را گرفته ای و تقاضا دارد که به او شیر بدهد و باز به تو برگرداند. آن سید هاشمی شخصی را فرستاد و بچه آهو را آوردند تا بچه آهو مادرش را دید دست هایش را به زمین زد و دم تکان داد سپس آهو بچه اش را شیر داد و امام سجاد علیه السلام به آن سید هاشمی فرمود: به حق آن نسبتی که با من داری این بچه آهو را به من ببخش، سید هاشمی بچه آهو را به حضرت بخشید و امام به آهو سخنانی فرمود و آهو نیز صداهایی کرد و به همراه بچه اش رفت. از حضرت سئوال کردند، آهو چه فریاد می کرد؟ فرمود: شکر خدا می نمود و برای شما دعای خیر کرد. 

منبع: معجزات امام سجاد؛ حبیب الله اکبرپور؛ نشر الف؛ چاپ دوم تابستان 1383 .

نوشته شده در 25 / 12برچسب:,ساعت 21:45 توسط سید علی طباطبایی| |

ابو حمزه ثمالی از شاگردان برجسته امام سجاد(ع)

اسمش ثابت بن دینار بود و در رجال کشی از فضل بن شاذان روایت کرده است که حضرت رضا علیه‏السلام فرمود ابوحمزه ثمالی در زمان خود مانند سلمان فارسی در زمان خویش بوده است به جهت اینکه او چهار نفر از ائمه (حضرت سجاد و امام باقر و حضرت صادق و مقداری از زمان موسی کاظم) را خدمت نموده و در سال150 هجری وفات نموده است. 
و در کتاب منهج الدعوات از ابوحمزه ثمالی روایت کرده که گفت روزی خدمت حضرت باقر علیه‏السلام مشرف شدیم دیدم لبهای مبارکش حرکت می‏کند، چون نظرش به من افتاد فرمود: از دیدن این حال به فکر افتاده‏ای که من چه کلماتی بر زبان جاری می‏کنم؟
عرض کردم بلی فدایت شوم! 
فرمود قسم به خدا من به کلماتی تکلم نمودم که احدی به آن کلمات تکلم نمی‏کند مگر اینکه خداوند مهمات دنیا و آخرت او را کفایت کند. ابوحمزه گفت چه شود که آن کلمات را به من تعلیم فرمائید؟ فرمود ای اباحمزه هر کس از پی مهمی از خانه بیرون شود و این کلمات را بر زبان آورد یقینا مهمش برآورده شود و آن کلمات این است: 
بسم الله الرحمن الرحیم، توکلت علی الله، اللهم انی اسألک خیر اموری کلها و اعوذ بک من خزی الدنیا و عذاب الآخرة . دعای ابوحمزه از دعاهای مشهور حضرت سجاد علیه‏السلام است که آن حضرت به او تعلیم فرموده است 



منبع: حضرت سجاد؛ فضل الله کمپانی؛ مفید چاپ اول 1386.

نوشته شده در 24 / 12برچسب:,ساعت 21:39 توسط سید علی طباطبایی| |

شعر و پیام تسلیت ایام فاطمیه..!

. . .

منم زینب که بی دلدار مانده ست

به قلبم خون به چشمم خار مانده است

نگاهم خیره میماند همیشه

به آن خونی که به دیوار مانده است . . .

 

 

______________

الا ای چاه یارم را گرفتند / گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند

میان کوچه ها با ضرب سیلی / همه دار و ندارم را گرفتند . . .

______________

… خدا ، دخت نبی ، همسر حیدر

ام الحسین ، شلفعه ی خلق به محشر

این غم نرود از نظر ما که ز کین شد

نیلی رخت از سیلی آن شوم بد اختر

یا رب تو غذابش بنما بیشتر از پیش

آنکس که به پهلوی وی از کینه زدی در

______________

بریزم اشک غم ، از دیده بر رخسار مادر جان

بنالم در عزایت بادل افکار مادر جان

یه یاد آرم از آن ساعت که با پهلوی بشکسته

کشیدی ناله در بین در و دیوار مادر جان

از آن غصب فدکوز بردن حیدر سوی مسجد

مرا دیگر نباشد طاقت گفتار مادر جان . . .

______________

گل من که رنگش نیلی نبود / جواب محبت که سیلی نبود . . .

______________

خدایا به سوز دل مولا علی-ع و به پهلوی بشکسته ی زهرای مرضیه-س

قَسمت می دهیم که فرج منتقم شان را برسانی .. آمین

______________

سرفصل کتاب آفرینش زهراست

روح ادب وکمال و بینش زهراست

روزی که گشایند در باغ بهشت

مسئول گزینش و پذیرش زهراست

______________

گرچه مظلومی مولا سندی معتبر است این سند ثابت و امضا شده با میخ در است.

______________

بانو نمی یابیمت ، اما کنار تو گریه مرسوم است ، مگر می توان پهلوی تو بود و

شکسته نبود . نام خود را خصم ، داغ ننگ زد / دید بار شیشه داری ، سنگ زد

باد پاییزی اگر برگ خزان را می برد

مهر زهرا هم گناه شیعیان را می برد . . .

نوشته شده در 24 / 12برچسب:,ساعت 16:58 توسط سید علی طباطبایی| |

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 10 صفحه بعد

سایت های مفید زیر را هم سری بزنید